با مهدی رحمتی از ۱/۱/۱۳۶۲ تا ۱/۱/۱۳۹۲+ عکس بخش دوم
سوی دیار عاشقان♥

 

 
21. واقعا آن بازی یکی از بهترین روزهای زندگی ام بود. بازی با شاهین در فینال جام حذفی. حالا پوشیدن ناصرخان حجازی که در دقیقه آخر به ذهنم رسید و به دلم افتاد که این کار را بکنم. ولی آن روز روز خوبی برایم بود و در پایانش توانستم اسم پیراهنی که بر تنم داشتم را سر بلند کنم. من از همه پیراهن هایی که در دوران فوتبالم پوشیدم تنها همین یک پیراهن را برای خودم نگه داشتم. از بین همه پیراهن هایم در خانه فقط همین یک پیراهن ا به یادگار نگه داشتم.
22. من تیراندازی ام خیلی خوب است نشستم و داشتم حنیف را تیرکمان مگسی می زدم. آی حال می ده حنیف را اذیت کردن. خیلی خوش می گذره.
23. این اردوی اتریش تیم ملی است در زمان آقای قطبی. سر تمرین این پسر آمده بود. می گفتند شبیه لیونل مسی است. ما هم که دیدیم دست مان به لیونل شان نمی رسد گفتیم لپ های بدلش را بکشیم اقلا! این هم که ابراهیم میرزاپور است. دوست خوبی که 5 سال ذخیره اش بودم ، البته یکسال هم او با من بازی کرد.
24. این اولین بازی من جلوی پرسپولیس است. این اصل عکس است. مربی شاغلام بود. دقیقه 2 بهمن طهماسبی گل زد ، تا دقیقه 90 آی من توپ گرفتم ، آی من توپ گرفتم! واقعا فجرسپاسی یکی از دوست داشتنی تین تیم های ایران است که فوتبالیست های زیادی به فوتبال هدیه کرده. به خصوص در سال هایی که شاغلام آنجا بوده. او در حق بسیاری مثل خود من ، علیزاده ، مهرزاد ، سیاوش و خیلی های دیگ حق پدری داشته . از همه بیشتر هم من. لطفی که او به من کرده را هیچ وقت یادم نمی رود. من در این فصل 11تا پنالتی گرفتم.
25. این هم سال دوم حضورم در فجر است که شدم بهترین دروازه بان لیگ. اینجا 20 سالم بود . من آن فصل کمترین گل خورده را بین همه دروازه بانان لیگ داشتم و شدم گلر فصل. اینجا هنوز متولد سال 61 بودم بعد ها شدم متولد 62
26. اولین قهرمانی لیگ با سپاهان. نمی دانم چرا همه مدال های قهرمانی ام گیر علی می آید. آن روز داشت می گفت امسال حتما قهرمان بشوید من یک مدال دیگر هم بگیرم. مدال ها را می گیرد پس هم نمی دهد.
27. این کیه؟  وای خدا این علیه؟ بابا عجب توپی داره می گیره. عاشق دروازه بانیه. کلا دوست داره و من هم مجبور کرده برایش لباس دروازه بانی بگیرم. البته گل زدن هم دوست داره و کلی هم لباس و استوک حمله داره. ولی خدا کنه فوتبالیست بشه چون کلا شهرت رو خیلی دوست داره. این رو هم بگم که واقعا این دو تا هم علی و هم عطا حسابی به زندگی ما برکت دادن . من و همسرم واقعا از اینکه این بچه ها رو داریم از خدا ممنونیم.

28. این بازی هم که بازی با پرسپولیس است که باختیم. بعد از این بازی رفتیم خواستگاری . آره دیگه با همین تیپ و همین سبیل بعد از بازی رفتیم خواستگاری! چه ریش قشنگی به به! البته آن موقع این تیپ ها مد بود. سال 81 بود که رفتم خواستگاری و ازدواج کردیم. هم تیمی های مان را ببین چه تیمی داشتیم. سیاوش آن موقع تازه آمده بود به بازار!

29. این هم مصدومیتی از ناحیه کمر است که پارسال خیلی اذیتم کرد. تقریبا روزی 4 یا 5 ساعت باید با همین توپ کار می کردم تا اوضاعم خوب بشود.
30. ناصر خان هم در حدی نیستم که درباره اش چیزی بگویم. محبوب همه مردم و اسطوره همه مردم ایران. کسی که همیشه در قلب مردم زنده است. من با ایشان ارتباط نزدیکی داشتم. مدام با ایشان در تماس بودم. متاسفانه نشد که برای شان بازی کنم. 2 سال بود به من بازی نمی رسید و مجبور شدم بروم مس. از خود ایشان اجازه گرفتم.
31. این هم شب رونمایی از لباس هنرپیشگان فیلم اسکاری جدایی است. واقعا کارشان افتخار آمیز بود. البته من خیلی اهل سینما رفتن نیستم. سی دی ها را می گیریم و در خانه تماشا می کنیم. البته جدایی ا استثنا رفتم سینما و دیدم ولی نفهمیدم آخر فیلم چه شد می خواستم اینجا از آقای معادی آخرش را بپرسم که نشد شلوغ شد و وقتش پیش نیامد!
32. اینجا رفتید شایعه درست کردید که داشتیم زیرآب روزنامه ها را می زدیم ولی این کار را نکردیم. ما رفتیم و گفتیم آقای رئیس جمهور یک کمکی به استقلال بکنید. استقلال دارد از بی پولی می میرد. از قبل بازی با کره از مشکلات استقلال برای آقای رئیس جمهور گفتیم. مشکلاتی که هنوز هم ادامه دارد.
33. منصورخان که خوش تیپ ترین مرد روی زمین است. شاهرخ خان هم اصلا نیازی به تعریف ندارد. این هم که عشق من است. این قدری که من از ابراهیم جلوی حنیف دفاع کردم تا سر به سرش نگذارد ، از هر کسی دفاع می کردم مریدم می شد اما نمی دانم چرا هر جا می نشیند از من بد می گوید و من را می جود! ولی ابراهیم هر وقت می آید تو اردوها خیلی روحیه های مان را بالا می برد. فنی اش هم خوب است خیلی خوب فوتبال را آنالیز می کند . ندانی و نشناسی فکر می کنی مربی است!
34. روز بازی با فجر سپاسی که این هوادار دوید آمد توی زمین اولش ترسیدم چون خیلی با سرعت می آمد. لحظه آخر خودم را کشیدم کنار که اقلا تصادف نکنیم . چون اگر می خورد به من بد می افتادیم روی زمین و همه حسابی می خندیدند. بعد هم تا جایی که می شد نگذاشتم اذیت شود. البته اذیتی هم نداشتند ، فقط می خواستند از زمین ببرندش بیرون. ولی قیافه شان غلط انداز بود. من خودم هم که چوب را دیدم ترسیدم گفتم خودم را هم می زنند. آخرش هم که داشت می رفت یک ماچ از ما گرفت. فکر کنم شرطی که بسته بود را برد. امیدوارم دیگر شاهد این صحنه ها نباشیم چون کار خوبی نیست پریدن توی زمین.
35. رفته بودیم برای خلعت تفنگ بخریم. او شکار ، مکار خیلی دوست دارد. رفته بودیم دوربین شکاری برایش بخریم دیدم تفنگش قشنگ است ، برداشتم یک ژستی هم گرفتم. خلعتبری جثه اش کوچک است اما با همان جثه می رود شکار فیل. اصلا خلعت شیر افکن معروف است!
36. بازی ایران و کره است. روز خیلی خوبی بود . همه مردم خوشحال شدند ، خیلی روز خوبی بود. برد شیرینی به دست آوردیم. آن روز فکر کنم شیرین ترین برد فوتبالی چند ساله اخیرمان بود . خدا کند بچه های تیم ملی در 3 بازی آخر طوری نتیجه بگیرند که تیم ملی به جام جهانی برسد. مردم به این شادی نیاز دارند. چشم امید شان به فوتبال است.
37. این هم که دربی 3 بر 2 است. حس خاصی نسبت به ایمون زاید ندارم. به هر حال آن روز خدا به او نظر کرد که آن اتفاق برایش افتاد وگرنه دیگر چنین فرصتی که یک مهاجم این قدر سیع 3 موقعیت گل بدست بیاورد و 3 تایش هم گل شود ، گیرش نمی آید. البته بعد از بازی از تیتر شما ناراحت شدم. اینکه چرا شما گذاشته بودید گلر تیم ملی کشورتان توهین شود. البته اگر الان آن حرف را می زد خیلی مهم نبود چون من دیگر گلر سابق تیم ملی هستم.
38. این هم خداییش پایم صدا کرد بابا از دکتر نوروزی و خانم محمدی بپرسید که من روزی چند ساعت تو کلینیک هستم. پایم آسیب دیده و کشاله ام پاره است. بابا سوزن هایی به پایم می زنند که اگر یکی اش را بخوری دو شب نمی خوابی گاهی از درد کلی به این بنده های خدا مشت می زنم. اهل وقت کشی نیستم. حالا هرچه دوست دارید بگویید . تو بازی ایران و کره هم اگر وقت کشی کرده باشم ، که نکردم ، خوب کردم چون بازی را بردیم و آن همه جمعیت را شاد کردیم. اگر من بازی را زود شروع می کردم و می باختیم ، جایزه نوبل به من می دادند؟
39. به به حاج آقا . خیلی مخلصیم حاج آقا! کجا تشریف دارید حاجی جان؟ دلمان برای تان تنگ شده. حاجی مدیر تیم است دیگر! آن روز هم که تو قطر هی شیرجه می زد ، گرم بود ، گفتم نکن این کار را . 6 تا شیرجه زد آن روز تا 3 روز نمی توانست راه برود. بنده خدا خیلی زحمت می کشد. کاش یکسال این قدی به او پول بدهند که بتواند بدون دغدغه مدیریت کند و پول کافی در دستش داشته باشد.
40. این هم که عکس قشنگی است. می بینی که من هم خیلی خوش تیپ افتادم توش. همین!
41. فرهاد مجیدی از نظر محبوبیت خیلی محبوب است. امسال هم که آمده توانسته خیلی به تیم کمک کند. او کاپیتان تیم است. بحث بازوبند هم بین همه د تیم حل شد. من بازی با راه آهن وقتی به زمین آمد رفتم بازوبند را بگیرم گفت بگذار روی بازویت باشد. بعد از آن هم او و مجتبی گفتند هر کس بازوبند را از ابتدا به دست بسته تا پایانش بازوبند را ببندد. من و مجتبی از قدیم با هم دوست بودیم. یکسری بحث بین مان برده بودند حل شد. با آقا فرهاد هم مشکلی ندارم.
42. فرزاد حاتمی هم خیلی شبیه حنیف است. تقریبا مثل یک بچه 12 ، 13 ساله. تو دوران کودکی شان ماندند. جفت شان خیلی ساده و پاک هستند. ولی مشکل فرزاد این است که مخ آدم را می خورد. خیلی سال است که با او رفاقت دارم. راستش او و حنیف که نباشند دلم در اردو می گیرد.
43. این هم زمین کمپ استقلال است که از نظر سفتی کم از کاشی و سرامیک ندارد. امیدوارم زمین را طوری آماده کنند که خطر مصدومیت مان کم شود. درباره شیرجه ها وقتی دروازه بان باشی همه زندگی ات می شود شیرجه. با شیرجه شروع می کنی و با شیرجه هم به پایان می رسی اما آن زمین خیلی مهم است که به بدنت آسیب نرساند.
44. علی دایی هم آقای دنیا و افتخار فوتبال ایران در دنیاست. خیلی ها شاید اصلا پرچم ما را هم نشناسند ولی علی دایی را می شناسند.
45. نوع گل مهم نیست. من فکر می کنم رو این گل من کمترین تقصیر را داشتم. حتی روی گل لبنان هم من کمترین تقصی را داشتم. این را می توانی از پدر کروش که علاقه ویژه ای به او داری بپرسی. خودش سر میز شام وقتی صحنه گل را دید گفت تو کمترین تقصیر را داشتی. به خصوص گل هایی از این دست ، توپ وقتی از روی سر دفاع رد می شود احتمال زیادی دارد که وارد دروازه شوند.



 دعای عشق بخوان

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)* صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللهم صل علی ، علی بن موسي الرضا مرتضي الامام التقي النقي و حجتك علی من فوق الارض ومن تحت الثري الصديق الشهيد صلاه كثيره تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كأفضل ماصليت علي احد من اوليائک پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ ارادتمند : رئیس آبی ها Blues Boss
آخرین مطالب