حجه الاسلام محمد علي شاه آبادي به نقل از آيه الله حاج ميرزا علي غروي (62) نقل كرد:
يكي از دوستانم بر ديدن جنيان سخت اصرار داشت و در اين راه نيز تلاشهاي فراواني كرد، ولي كمتر نتيجه گرفت . تا آنكه به او گفته شد كه اگر نزد فلان شخص - در منطقه (( گواه )) بروي - او مي تواند جنيان را به شما نشان دهد!
رفيق ما به سراغ آن آقا رفته و خواسته خويش را با او در ميان مي گذارد. آن مرد نيز مي گويد: بسيار خوب . به حجره ات برو و در فلان ساعت آماده باش ! رفيق ما خود نقل كرد كه وقتي به حجره آمدم ، راءس ساعت مقرر ناگاه متوجه نواخته شدن درب حجره شدم . پس پرسيدم : كيست ؟
گفت : از جنيان هستم !
ابتدا ترسيدم و لحظه اي سكوت كردم . او دوباره پرسيد: وارد شوم ؟!
به ناچار به او اجازه ورود دادم . به محض ورود متوجه شدم كه گوينده صدا، كسي جز يك گربه كوچك نيست ! او با احترام ! وارد اتاق شد، سپس سلام كرده ، آنگاه به گوشه اتاق رفت و بدون آنكه چيزي بگويد، روي دو پاي خود نشست !
ترس شديد سراپاي وجود مرا فرا گرفته بود، چيزي نگذشت كه دوباره صداي درب اتاق بلند شد، فرد ديگري اجازه ورود مي خواست ، به محض اجازه دادن ، گربه اي بزرگتر از گربه اول ، وارد اتاق شد. او نيز پس از سلام ، به سوي گربه اولي رفته و همانند او به آرامي نشست !
اين حادثه آنقدر تكرار شد كه دور تا دور حجره ام را جنيان گرفتند، تا آنكه آخرين نفرشان كه ظاهرا رييس آنها بود، وارد شد، او مستقيما به كنارم آمد و پس از سلام و احوالپرسي ! بدون معطلي گفت : با ما فرمايشي داشتيد!؟
من از ترس نزديك بود قبض روح شوم ، بدون اختيار گفتم : خواهشم اين است كه فورا از اينجا برويد!!
او نيز بلافاصله خداحافظي كرده و رفت و پس از رفتنش ، بقيه جنيان نيز به ترتيب ورودشان ، از اتاق خارج شدند.(63)معرفت موجودات ناپيدا 
حجه الاسلام محمد علي شاه آبادي به نقل از آيه الله حاج ميرزا علي غروي (62) نقل كرد:
يكي از دوستانم بر ديدن جنيان سخت اصرار داشت و در اين راه نيز تلاشهاي فراواني كرد، ولي كمتر نتيجه گرفت . تا آنكه به او گفته شد كه اگر نزد فلان شخص - در منطقه (( گواه )) بروي - او مي تواند جنيان را به شما نشان دهد!
رفيق ما به سراغ آن آقا رفته و خواسته خويش را با او در ميان مي گذارد. آن مرد نيز مي گويد: بسيار خوب . به حجره ات برو و در فلان ساعت آماده باش ! رفيق ما خود نقل كرد كه وقتي به حجره آمدم ، راءس ساعت مقرر ناگاه متوجه نواخته شدن درب حجره شدم . پس پرسيدم : كيست ؟
گفت : از جنيان هستم !
ابتدا ترسيدم و لحظه اي سكوت كردم . او دوباره پرسيد: وارد شوم ؟!
به ناچار به او اجازه ورود دادم . به محض ورود متوجه شدم كه گوينده صدا، كسي جز يك گربه كوچك نيست ! او با احترام ! وارد اتاق شد، سپس سلام كرده ، آنگاه به گوشه اتاق رفت و بدون آنكه چيزي بگويد، روي دو پاي خود نشست !
ترس شديد سراپاي وجود مرا فرا گرفته بود، چيزي نگذشت كه دوباره صداي درب اتاق بلند شد، فرد ديگري اجازه ورود مي خواست ، به محض اجازه دادن ، گربه اي بزرگتر از گربه اول ، وارد اتاق شد. او نيز پس از سلام ، به سوي گربه اولي رفته و همانند او به آرامي نشست !
اين حادثه آنقدر تكرار شد كه دور تا دور حجره ام را جنيان گرفتند، تا آنكه آخرين نفرشان كه ظاهرا رييس آنها بود، وارد شد، او مستقيما به كنارم آمد و پس از سلام و احوالپرسي ! بدون معطلي گفت : با ما فرمايشي داشتيد!؟
من از ترس نزديك بود قبض روح شوم ، بدون اختيار گفتم : خواهشم اين است كه فورا از اينجا برويد!!
او نيز بلافاصله خداحافظي كرده و رفت و پس از رفتنش ، بقيه جنيان نيز به ترتيب ورودشان ، از اتاق خارج شدند.(63)

تنها خداست که سزاوار عبادت است

نه هیچ بنده و واسطه ي دیگری به هر نام و تقدسی که باشد

خداوندا،

تنها تویی که شایسته ي پرستشی

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: