بسم الله الرحمن الرحیم،
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ
كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ
بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ
وَيَقُولُونَ
إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ
إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
♥♥♥♥♥
اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ
وَ آلِ مُحَمَّدْ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
♥♥♥♥♥
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ
وَ عَلى آبائِهِ
في هذِهِ السّاعَةِ
وَ في كُلِّ ساعَةٍ
وَلِيّاً وَ حافِظاً
وَ قائِداً و َناصِراً
وَ دَليلاً وَ عَيْناً
حَتّى تُسْكِنَهُ
أَرْضَكَ طَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
♥♥♥♥♥
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)*
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)*
صدق الله العّلی العّظیم
♥♥♥♥♥
اللهم صل علی ، علی بن موسي الرضا مرتضي
الامام التقي النقي
و حجتك علی من فوق الارض
ومن تحت الثري الصديق الشهيد صلاه كثيره تامه
زاكيه متواصله متواتره
مترادفه كأفضل ماصليت علي احد من اوليائک
پرودگارا،
بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،
درود و رحمت فرست .
آن پيشواي پارسا و منزه
و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است.
بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست،
درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي،
همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي.
♥♥♥♥♥
خیالت راحت !
من همان منم ؛
هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم
اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد..
♥♥♥♥♥
اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم
♥♥♥♥♥
سکوتم را نکن باور.....
من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم.....
من آن خرمن .....
من آن انبار باروتم......
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر....
♥♥♥♥♥
ارادتمند :
رئیس آبی ها Blues Boss
چقدر شبیه مادرم شده ام چرا نمی شناسی ام ؟ چرا نمی شناسمت ؟ می دانم که مرا نمی شنوی و من این را از سیبی که از دستت افتاد ؛ فهمیدم دیگر به غربت چشم هایت خو کرده ام و به دردهای باد کرده ی روحم که از قاب تنم بیرون زده اند با توام بی حضور تو بی منی با حضور من می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم و هر شب بغض گلویت را در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم و تو هرگز ندانستی که زخم هایت ،
زخم های مکررم بودند نخ های آبی ام تمام شده اند
و گل های بُقچه ي چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند باید پیش از بند آمدن باران بمیرم.
بانوي خانه گفت: باران مي بارد ، بيرون رفتن و خريد كردن چه بدبختي ست.
پير دختر گفت : باران مي بارد ، مدل موهايم به هم خواهد خورد.
كشاورز اول خنديد: باران مي بارد ،گندم زارم شكوفا خواهد شد.
كشاورز دوم گريست: باران مي بارد ، محصول پنبه ام فاسد خواهد شد.
چتر فروش گفت : باران مي بارد چه هواي خوبي ست.
پيرزن گفت : باران مي بارد ، نمي توانم خانه را ترك كنم.
گوركن گفت : باران مي بارد ، خاك سنگين مي شود و من خسته خواهم شد.
زن عاشق اما چيزي نگفت... در اين ريزش ِ وحشيانه ، ژرف انديشيد،
در حالي كه انگشتان ِ شفاف ِ آب، جاسوسانه با ريزش گرمش ، پنجره اش را مي ساييد... زن عاشق با هيچ صدايي با خود گفت : باران ببارد يا نبارد ، خورشيد از پس ِ ابرها بتابد يا نتابد رنگين كمان برآيد يا تاريكي برهمه جا فرو بارد تند بغرد يا تازيانه هاي آذرخش همه جا را بپوشاند... چه فرقي مي كند؟ تا آن گاه كه معشوقم خواهد آمد تا با هم شب زنده داري كنيم هوا زيباست ، هر طور كه باشد!
با عرض پوزش از دخترخانم ها این مطلب تنها جنبه سرگرمی دارد...
ویژگی های کلی دخترای دانشجو:
این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد. از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!! خصوصیات دانشجویان دختر:
ترم ۱: اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند. و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!
ترم ۲: طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد. به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند. تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند. سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!). در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
ترم۳: به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند. سوژه خنده پیدا می کنند. همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا ۴ جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند. می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود. در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم ۴: با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند. ابروها نازک میشود و سیبیل ناپدید! در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!! همیشه در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند. شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!
نکته:
(اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید. پس:
۱ – دختره ترم ۴ درس میخونه. ۲- شما خوشتیپید!. ۳ – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!) شروع میکنن به نوشتن جزوه! هر ۲-۳ شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا. (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن! (آره جون خودت. بیچاره پدر, مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسر است!!!!) در جواب سلام شما میگویند: سلام.چطوری؟خوبی؟
ترم ۵: یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود! چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند. ( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی). کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.
از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است! (اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند! یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است! تابلو میشوند. کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند. سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند! در جواب سلام شما (بعد از ۱۰ دقیقه!) می گویند: اوا سلام، ببخشید، حواسم نبود. (طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست …. خاک بر سرت!)
ترم ۷: به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند! مشروط میشوند!
ترم ۸: دوباره آدم میشوند. دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند. (من لذت می برم میبینم این جوونا …….!) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.
مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند. در به در دنبال شوهر میگردند. به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند
.: آهنگ بسیار زیبای شب سرمه با صدای احسان خواجه امیری :.
صوتی با فرمت mp3 و کیفیت 320 و حجم 6.12 مگابایت
متن ترانه:
کجای این شب غریبم ؟ کجای این کرانه ی کبود ؟ کجای این شبی که از غزل چراغ ماه قسمتش نبود کجای این همیشه ابریم ؟ که اسمان نشان نمی دهد ؟ به گریه میرسم ولی سکوت به گریه هم امان نمی دهد کجای این شبم که می کشد هوای گریه ام به نا کجا از این خرابیم که می برد به خانه ای که نیست ای خدا کسی نمانده پا به پای من اگر غمی که خانه زاد توست اگر صدای سرمه ریز من که شعر سر به مهر یاد توست