عشق را با آب چشم و شیره ی جان می نویسم
زیر باران می نشینم زیر باران می نویـس
مصلحـت درعـاشقی را از دل دریا بجویم
جلوه ی معـصومیت را ازغـزالان می نویسم
لای اوراق گلی با رنگ اشک ارغـوانی
ناله را آهـسته با پرکارمژگان می نویـسم
نامه را با آب انگوری طهارت می دهـم من
نسخه ی مشکل کشای دردِ هجران می نویسم
حتم دارم عاقبت یک روز با تو می نشینم
روز را تا شـب برایت شعـر باران می نویسم
خوشه ی گـندم می آرم پیش رویت می گذارم
روبرویت می نشینم با تـو پیمان می نویسم
درسـماع ِعاشـقـی غـرق تلاوت با نگاهـت
با تـو پیونـد عـمیقِ رشـته ی جان می نویسم
لحظه ای کوتاه دستت را به دستم می گـذارم
ازخطوط دست هایت شعـر ایمان می نویسم
نیست پروایم به دل از طعنه بی جای مردم
آنچه دردیدار بینم پیش یاران می نویسم
عـطرآغـوشـت ببویم چاره ی وصلت بجویم
شعرِ چشمان ِتورا تا سطرِ پایان می نویسم
عاشقی عـیـبی ندارد، صرف بهرخاطـرتـو
جای نامت را دو نقطه یا بهاران می نویسم
منبع:
www.baran_eshgh.loxblog.ir
:: موضوعات مرتبط:
،
،