هشت سال سرخ با خفاش ها
باغ ما، درگیر و دار جنگ بود
بمب های شیمیایی می زدند
دست و بال شاپرک ها، تنگ بود
شاپرک ها، شیمیایی می شدند
شاخک اعصابشان راحت نبود
چشم های سبزشان گرمی گرفت
یک دقیقه خوابشان راحت نبود
دست آهن، مرز گلدان را شکست
ساقه های پیچکم زخمی شدند
خاطراتم توی دفتر سوختند
شعر های کودکم زخمی شدند
خیمه گلبرگ ها آتش گرفت
دودمان شاپرک ها دود شد
شهر گل، شهر بنفشه، شهر یاس
از سموم گاز ها نابود شد
باغ ماامسال روی مرز خاک
سیم های خاردار سبز کاشت
مثل پیچک هر کجا پا می گذاشت
ریشه های جنگ را در ذهن داشت
سروده غلام رضا بکتاش
:: موضوعات مرتبط: ، ،